جدول جو
جدول جو

معنی گرم ریز - جستجوی لغت در جدول جو

گرم ریز
(گَ)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت، واقع در 90000گزی جنوب خاوری مسکون و 15000گزی شمال راه مالرو کروک به سبزواران و دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گیاهی که در زمستان برگ های آن ها می ریزد و در بهار دوباره سبز می شود، پاییز، خزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم کین
تصویر گرم کین
آنکه کینه ای سخت دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم تاز
تصویر گرم تاز
آنکه به شتاب تاخت کند، گرم تازنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرم بیز
تصویر نرم بیز
غربال که دارای سوراخ های ریز باشد، موبیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرم خیز
تصویر گرم خیز
گرم خیزنده، چست و چالاک، تیزرو
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ بَ)
کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده. (برهان) (آنندراج). رجوع به گرم خیزی شود، سبکروح و جلد و چابک و تیزرو. (برهان) (آنندراج) :
برانگیخت پس چرمۀ گرم خیز
بیفکند بر هندوان رستخیز.
(گرشاسب نامه).
محابا رها کرد و شد گرم خیز
زبان کرد بر پاسخ شاه تیز.
نظامی.
کشیدندبر یکدگر تیغ تیز
ز گرمی شده چون فلک گرم خیز.
نظامی.
رجوع به گرم خیزی شود، صوفی که جهت نوافل شب زود برخیزد، نمازشب کن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه بشتاب تاخت کند تند تازنده: آن مشرب سرد گرم تاران ترآخور جان خشک بازان... (تحفه العراقین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم بیز
تصویر نرم بیز
غربالی که دارای سوراخهای تنگ باشد، غربال با سوراخهای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
به شتاب رفتن به سرعت شتافتن جلو ریز: مبارزان نوش جان لگام ریز بر مسلمانان تاختند جنگ در پیوست
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گنج نثار کند، بسیار بخشنده سخی. یا خاطر طبع وقاد: باواز پوشیدگان گفت خیز گزارش کن از خاطر گنج ریز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمه بیز
تصویر گرمه بیز
غربال سوراخ تنگ آردبیز منخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد ریش
تصویر گرد ریش
آنکه ریشی مدور دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمه ویز
تصویر گرمه ویز
غربال سوراخ تنگ آردبیز منخل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم خیزی
تصویر گرم خیزی
جلدی چابکی، سحر خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم ران
تصویر گرم ران
تیزرو تندران گرم رو، چابک چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم روی
تصویر گرم روی
تندروی سرعت
فرهنگ لغت هوشیار
تندرو سریع السیر، تند با حرارت: صهبا، خم باده پیر دیری بوده است پیمانه حریف گرم سیری بوده است. (صهبا. اسم جنس و معرفه و نکره. م. معین 34) محلی که هوای آن در زمستان گرم است قشلاق مقابل سردسیر: و گفت بوبکر دبیر بسلامت رفت سوی گرمسیرت از راه کرمان بعراق و مکه رود، جمع گرمسیرها گرمسیرات
فرهنگ لغت هوشیار
گرمسیر مقابل سردسیل: زیراک ایشان هر سال زمستان یکی سفر سوی یمن کردندی بگرم سیل و بتابستان یکی سفری سوی شام شدندی بسردسیل
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کینه ای سخت دارد دشمن قوی: سرد نفس بود سگ گرم کین رو به از آن دوخت مگر پوستین. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرح ریز
تصویر طرح ریز
هنداختار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخم ریز
تصویر تخم ریز
تخم افشان، زراعت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
جلد چابک تیزرو: برانگیخت پس چرمه گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز، سحر خیز، صوفی که جهت نوافل پیش از پایان شب برخیزد، نماز شب گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم بیز
تصویر نرم بیز
((نَ))
غربالی که دارای سوراخ های ریز باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
Warmest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
le plus chaud
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
mais quente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
am wärmsten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
najcieplejszy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
самый тёплый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
найтепліший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
más cálido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
più caldo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
het warmst
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرم ترین
تصویر گرم ترین
सबसे गर्म
دیکشنری فارسی به هندی